نقد فیلم «بنشی‌های اینیشرین»؛ تراژدی-کمدی بی‌نقص مک‎‌دونا درباره یک جدایی

«بنشی‌های اینیشرین» درباره‌ی همین است؛ قطع یک رابطه میان دو دوست به نام کالم و پادریک در جزیره‌ای خیالی به نام اینیشرین که اولی از دسته‌ی خواص است و دومی عوام، یا چنانچه کالم می‌گوید «احمق»ها. البته این فقط سطح ماجراست. آنچه از سوی کالم که یک روز تصمیم می‌گیرد ارتباط دوستانه و صمیمی‌اش را با پادریک، بدون هشدار قبلی، قطع کند، شروع می‌شود -که برتابیدنش برای پادریک ساده و دوست‌داشتنی سخت است- کم‌کم تبدیل به یک تراژدی و خشونتی خودویرانگر می‌شود. مک‌دونا می‌گوید هیچ نقشه‌ای برای اینکه قصه به این شکل پیش برود نداشته و شرط و تهدید خونبار کالم برای دور نگه داشتن پادریک از خودش، به یکباره روی کاغذ آمده است. (از اساس او جزو نویسندگانی است که از پیش برای آنچه قرار است روی کاغذ بیاید تصمیم نمی‌گیرد.)